مقاله «سنتهای الهی و حساسیت به داده های تجربی» منتشر شد
1402-04-31
در این مقاله که به قلم دکتر سیدعلی سیدیفر نگاشته شده، ابتدا تلقی روشنی از «سنن الهی اجتماعی» ارائه شده و سپس پیشنهادی پنج مرحهای برای چگونگی کشف قیود و شروط ســنتهای الهی و صورت بندی این ســنت ها به نحوی که به داده های تجربی حساسیت داشته باشند، ارائه شــده اســت.
چکیده
حوزۀ مطالعات ســنت های الهی حیطۀ نظری مهمی اســت که تقریبــاً همۀ دانش های انســانی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار می دهد. رشــد و توســعۀ این حوزۀ مطالعاتی با پاره ای موانع و مســائل نظری روبه روست. مقالۀ حاضر کوششی برای پاسخ به دو مسئلۀ نظری پیش روی مطالعات ســنن الهی اســت:
الف) به لحاظ فلسفی چه تصویر دقیق و جامعی از ســنت های الهی اجتماعی می توان ارائه کرد؟
ب) آیا سنتهای الهی از قبیل «قوانین مشروط به ثبات شرایط هستند» که به دلیل اشتمال بر قیود و شروط پنهان هیچ گاه حساســیت بالایی به داده های تجربی ندارند و به تبع بــه کار تبیین وپیشبینی نمی آیند؟ پرســش دوم، یکی از مهمترین چالش های نظری پیش روی مطالعات سنن الهی است. در مقالۀ حاضر، ابتدا به لحاظ فلسفی تلقی روشنی از «سنن الهی اجتماعی» ارائه شده و سپس در بخش اصلی مقاله، پیشنهادی پنج مرحلهای برای چگونگی کشف قیود و شروط ســنتهای الهی و صورت بندی این ســنت ها به نحوی که به داده های تجربی حساسیت داشته باشند، ارائه شــده اســت. این مراحل عبارت اند از: «ایضاح مفاهیم مضمون در گزاره های حاکی از سنن الهی»، «کشف مصادیق مفاهیم مذکور با تکیه بر روایات برای فهم بهتر آن ها»، «فهم و صورت بندی روابط میان ســنت های الهی»، «تطبیق سنتهای الهی بر جهان انسانی ایستا» و «تطبیق سنت های الهی بر جهان انسانی پویا و تجدید نظر در فهم تفسیری به دست آمده از سنت های الهی.»
مقدمه
مطالعات ســنن الهی حوزۀ مطالعاتی وسیعی است که همۀ علوم انسانی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار می دهد. علــوم اجتماعی در باب کنش های اجتماعی بحث میکنــد. اگر بپذیریم کنشهای اجتماعی انســان علی الاصول موضوع «قوانین تکوینی» واقع میشوند و «ادلۀ نقلی» معتبر در دین اســلام، به ویژه قرآن کریم می توانند منبعی برای شــناخت واقعیتهای باشند، میتوان برای کشف قوانین اجتماعی (قوانین ناظر به کنش های اجتماعی انســان) به ادلۀ نقلی رجوع کرد. اندیشمندان اســلامی برای اشــاره به این قوانین از تعابیری مانند «ســنت های الهی در تدبیر جوامع» (مصباح یزدی، 1391: ۴67) یا «ســنت های تاریخی در قرآن کریم» (صدر، 1۴۲1 الف، ص ۴3) استفاده کرده اند. علامه طباطبائی تعبیر «ســنت های اجتماعی» را بیشــتر در معنای قواعد حقوقی و عرفی معمول در جوامع به کار میبرد (ر.ک: طباطبائی، 1۴17 ق، ج ۴، صص 18، 13۲، 18۴) نه قوانین تکوینی. با وجود این، ایشان در کتاب المیزان فی تفسیر القرآن با عناوین دیگری از قوانین تکوینی حاکم بر کنش های اجتماعی انســان نیز بحث می کنــد (ر. ک: طباطبائی، 1۴17 ق، ج ۲، صص 188-17۲، ج 8: 19۵، ج 9: ص 7۴).
تقسیم های گوناگونی دربارۀ سنت های الهی اجتماعی وجود دارد که شهید صدر آن ها را به سه دسته تقسیم میکند:
الف) سنت های قابل بیان به صورت گزارۀ شرطی
ب) سنت های قابل بیان به شکل گزاره وجودی
ج) سنت های بیانگر گرایش طبیعی کلّی (صدر، 1۴۲1 الف، صص 99-89).
آیت الله مصباح یزدی نیز ســنت های الهی اجتماعی را به ســنت های اخروی و دنیوی تقسیم می کند. در مرتبۀ بعد، سنت های دنیوی به سنت های فردی و اجتماعی تقسیم می شوند و سنت های اجتماعی تحت دو مقولۀ سنت های اجتماعی مطلق و مشروط قرار می گیرند (مصباح یزدی، 1391، صص ۴78، ۴7۰). آنچه شــهید صدر «ســنت های قابل بیان به صورت گزارۀ شرطی» مینامد، تقریبا همان «سنت های اجتماعی مشروط» از دیدگاه آیت الله مصباح یزدی است. پس از بیان این مقدمۀ کوتاه میتوان مسئلۀ مقاله حاضر را در قالب دو پرسش جزئی تر بیان کرد که پاسخ به پرسش اول تمهیدکنندۀ پاسخ به پرسش دوم (پرسش اصلی) است:
الف) به لحاظ فلسفی چه تحلیل معقولی می توان از سنت های الهی ارائه کرد؟
ب) آیا گزارههای بیانگر ســنن الهی، به داده های تجربی حساسیت کفی دارند؟ چه راهکاری برای کشــف قیود و شــروط پنهان ســنت های الهی وجود دارد؛ به نحوی که بــا تصریح به آن قیود حساسیت این سنت ها به واقعیتهای تجربی بیشتر شود؟
پاسخ روشن به پرسش اول، زمینه را برای مسئلۀ اصلی پژوهش حاضر، یعنی معضل حساسیت اندک گزاره های ناظر به ســنن الهی دربارۀ واقعیت های تجربی فراهــم می کند. در این مقاله، ابتدا تصویر فلســفی معقولی از سنت های الهی مطرح شده است. سپس پارهای پیشنهادها و ملاحظات روشــی دربارۀ نحوۀ استخراج و صورت بندی نظری دقیق سنت های الهی ارائه میشود؛ به نحوی که حساسیت پذیرفته ای را به داده های تجربی نشان دهند. باید توجه داشت بیشتر پژوهش های مربوط به ســنت های الهی، ناظر به کشف این ســنت ها از متون دینی بوده اند (ر. ک: صدر، 1۴۲1 الف؛ مصباح یزدی، 1391؛ طباطبائی، 1۴17 ق، مطهری، 1389) و در باب این مســئله (نحوۀ ایضاح قیود منطوی ســنتهای الهی برای حساســیت بیشــتر به دادههای تجربی) موضعگیری روشــنی نداشته اند.
تحلیلی از سنت های الهی اجتماعی
چنان که در مقدمه بیان شــد، تلقی روشــن از ســنت های الهی راه را برای تأملات دقیق تر پیرامون دیگر مســائل مربوط بــه این حوزه هموار میکند. تحلیلی که در این بخش ارائه میشــود، ناظر به «سنت های الهی اجتماعی» است، اما مباحث بخش بعد (چگونگی صورت بندی سنت های الهی به نحویکه به داده های تجربی حساسیت داشته باشند)، ناظر به مطلق سنت های الهی خواهد بود .به طور خلاصه، خطوط کلی تلقی فلسفی موردنظر از سنت های الهی اجتماعی به صورت زیر بیان شده است:
سنت های الهی اجتماعی به مثابۀ هم بستگی
سنت الهی اجتماعی یک رابطه هم بستگی مثبت یا منفی میان کنش های انسانی و برخی پدیدههای طبیعی و پدیده های روانی است، به دو مثال زیر توجه کنید:
1. (همبستگی مثبت) : در گزارۀ شرطی بیان شده در آیۀ شــریفه « وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ » (اعراف 96)
متغیــر مســتقل «ایمان و تقوا» (کنــش روانی و حالت ذهنی) و متغیر وابســته «برکات آسمانی و زمینی» (پدیده طبیعی) هستند.
2. (همبستگی منفی): در گزارۀ شرطی بیان شده در آیۀ شــریفه «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَــةً ضَنْکًا وَ نَحْشُــرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی» (طه: 1۲۴)، میان متغیر مســتقل «إعراض از ذکر خدا» (کنش روانی) و متغیر وابســته «وضعیت معیشت» (پدیده ای روانی) نوعی همبستگی منفی وجود دارد.
طرفین رابطۀ هم بستگی در سنت های الهی اجتماعی
در سنت های الهی اجتماعی، متغیر مستقل «حالتی ذهنی» یا «کنشی انسانی»، اعم از کنش روانی و بدنی (نصرت، جهاد، ظلم و...) و متغیر وابسته «پدیده ای طبیعی» (باران، باد و...) یا «پدیده ای روانی» (ســکون قلبی، شادی، غم و...) هستند. تعبیر هم بســتگی میان دو متغیر، بنا به جهاتی از تعبیر رابطۀ علی مناســب تر است؛ زیرا اولاً در بسیاری از ســنت های الهی (مانند سنت نصر اهل ایمان در جنگ)، کنش های افراد در معنایی قوی (علیت تامه)، مقدمۀ محقق شــدن نتیجۀ وعده داده شــده نیستند و به یک تعبیر علت اعدادی تحقق نتیجه هستند، اما علیت در بسیاری از بافتها در معنایی قوی فهمیده می شــود. همچنین تعبیر هم بســتگی هم شامل قوانین علی می شود (زیرا علیت هم نوعی هم بســتگی واقعی است) و هم شامل قوانین تابعی. درنهایت، تعابیر بدیلی مانند «ضرورت بالقیاس» نیز برای توصیف رابطۀ طرف های یک قانون تکوینی الهی مناسب نیست؛ زیرا ضرورت بالقیاس ضرورتی اثباتی است؛ درحالی که هم بستگی میتواند ناظر به مقام ثبوت باشد.
منشأ انتزاع سنت های الهی اجتماعی
ســنت الهی اجتماعی، به معنایی که ذکر شــد، از سنخ «قانون» اســت. قانون محکی یک «گزارۀ شرطی» است، نه خود آن گزاره. قانون یا ســنت الهی اجتماعی، یک «معقول ثانی فلسفی» است که منشأ انتزاع شأنی آن «توالی میان کنش بدنی یا روانی انسان و پدیدهای طبیعی یا روانی» است، اما گزارۀ شــرطی حاکی از قانون یک «معقول ثانی منطقی» اســت (چنانکه همۀ قضایا معقولات ثانیۀ منطقی هستند)
استناد به نقل برای کشف سنت های الهی اجتماعی و ریشۀ آن
ســنت های الهی اجتماعــی معمولاً از طریق مشــارکت حس و عقل به دســت نمی آیند، بلکه از مشارکت نقل و عقل حاصل می شوند. دلیل مشارکت نداشتن حداکثری حس در کشف سنت های اجتماعی الهی وجود دو مانع است:
الف) مانع حسی: در برخی موارد، یکی از طرفین رابطۀ هم بستگی معمولاً با حس درک نمی شود؛ برای مثال در آیۀ شــریفۀ «بَلَی إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ مُسَــوِّمِینَ» (آل عمران: 1۲۵)، متغیر مستقل «صبر و تقوا» و متغیر وابسته «امداد الهی به واســطۀ پنج هزار فرشــته» است در این نوع ســنت الهی، متغیر وابسته (امداد به واسطۀ فرشتگان) معمولاً با حس ادراک نمی شود. البته پس از کشف این سنت الهی به واسطۀ ادلۀ نقلی میتوان لوازم مشاهده پذیر متغیر وابسته را مشاهده کرد.
ب) مانــع نظری: در برخی موارد، به دلیل پاره ای موانع نظری، شــخص به دنبال کشــف تجربی یک ســنت الهی اجتماعی نیست؛ برای مثال اگر فردی به آموزۀ تمامیت فیزیک و اصل بستار علــی- فیزیکی (این آموزه که جهان فیزیکی به لحاظ علی بســته اســت و هر پدیدۀ فیزیکی ضرورتاً علتی فیزیکی دارد) قائل باشــد، بعید است کشــف هم بستگی میان یک پدیدۀ روانی (مانند ایمان، تقــوا، صبر و دعا) و یک پدیدۀ فیزیکی (مانند آمدن بــاران و باد) برآید؛ زیرا از نظر او علیت ضرورتاً رابطه ای فیزیکی-فیزیکی بوده و علیت روانی-فیزیکی بیمعناســت. در ســنتهای الهی اجتماعی، حتی تأثیر برخی از کنش هایی که وجه بدنی دارند (مانند جهاد)، باز هم مقید به نیت و وجوه روانی فاعل هســتند و بدون لحاظ قصد کنشگر، کشف هم بستگی میان کنش مذکور و پدیدۀ دیگر، براساس آموزه هایی دینی نامعقول است.
شاید بتوان وجه اتصاف این ســنت های اجتماعی به الهی بودن را همین نکته، یعنی تمسک به نقل به مثابۀ واســطه در اثبات و کشف این سنت ها دانست؛ چراکه پدیده های جهان خلقت، اعم از کنش های انسانی و پدیده های طبیعی، همگی تحت قوانین الهی هستند و از جهت انتساب ثبوتی به خداوند تفاوتی میان این قوانین و قوانین دیگر وجود ندارد. آنچه این سنت های اجتماعی را از سایر قوانین تکوینی متمایز میکند: وســاطت نقل در کشف ســنت های الهی اجتماعی و تأکید و توجه ویژه ادلۀ نقلی بر نقش خداوند در رابطه با جریان این سنت هاست.
تنوع اسالیب بیانی نصوص در بیان سنت های الهی
چنانکه بیان شد، ملازمه میان مقدم و تالی گزارۀ شرطی حاکی از یک سنت الهی اجتماعی معمولاً به کمک دلیل نقلی به دست می آید، اما این به معنای آن نیست که ادلۀ نقلی در همۀ موارد از طریق بیان یک گزارۀ شــرطی این ملازمه را بیان می کننــد. در برخی موارد، ملازمه از طریق دیگری مانند بیان تعلیل به دســت می آید؛ برای مثال در آیۀ شــریفۀ «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ ینْصُرْکمْ وَ یثَبِّتْ أَقْدامَکم» (محمد: 7)، ملازمه میان نصرت خدا و نصرت از ســوی خدا به صورت یک گزارۀ شــرطی بیان شده است که متغیر مســتقل در آن «نصرت خدا» و متغیر وابسته «نصرت از سوی »خداست. در آیۀ شریفۀ «... وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَکَانُوا یَعْتَدُونَ» (بقره: 61)، ملازمه در قالب گزارۀ شرطی بیان نشده، بلکه به صورت تعلیل آمده است. متغیر مستقل در اینجا مجموعه ای از افعال روانی و بدنی، یعنی «کفر به آیات خدا، قتل انبیاء الهی، عصیان و اعتداء» و متغیر وابســته «ذلّت و مســکنت و ابتلا به غضب الهی» است. اســتظهار ملازمه از ادلۀ نقلی منحصر به اسلوب «شــرط» و «تعلیل» هم نیست و به طورکلی آنچه اهمیت دارد کشــف اصل ملازمه در چارچوب ضوابط فهم متن است؛ مثلاً ممکن است شــخص به شیوهای استقرایی و با بررسی مجموعهای از ادله، این ملازمه را به دست آورد (صدر، 1۴۲1 ب، ص ۲۴).
سنت های الهی و مسئلۀ حساسیت به داده های تجربی
با توجه به تصویر ارائه شــده از سنت های الهی اجتماعی، اکنون می توان مسئلۀ اصلی را طرح کرد .دربارۀ مطلق سنت های الهی (نه سنت های الهی اجتماعی به طور خاص) مسئلهای مهم وجود دارد که آیا ســنت های الهی به واقعیت های تجربی حساســیت دارند؟ برای مثال ممکن است شخصی به مقتضای ســنت الهی «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ» (محمد: 7)، کنش هایی را به قصد نصرت الهی انجام دهد (متغیر مستقل)؛ در این صورت آیا او به لحاظ تجربی قادر اســت نصر الهی و ثبات قدم (متغیر وابسته) را بیابد؟ اگر متغیر مستقل محقق شود، اما متغیر وابسته به دنبال آن نیاید، چه باید کرد؟ چگونه می توان سنت های الهی را به نحوی صورت بندی کرد که به داده های تجربی حساســیت داشــته باشــند؟ به تعبیر دیگر، به لحاظ تجربی چگونه میتوان مطمئن شــد که مدلول مقدم گزارۀ شــرطی به طور کامل تحقق یافته است؟ آیا پس از استنباط یک سنت الهی از قرآن کریم می توان توقع داشت مدلول گزارۀ به دست آمده با انتظارات تجربی ما همسو باشد؟
معمولاً درصورت برآورده نشــدن انتظارات تجربی (محقق نشــدن متغیر وابسته با وجود تحقق متغیر مستقل) گفته می شــود احتمالاً یکی از قیود یا شروط متغیر مستقل محقق نشده و درنتیجه، متغیر وابســته نیز تحقق نیافته است. می دانیم اگر ســنت های الهی ارتباطی با واقعیت های تجربی نداشته باشند، در این صورت، تنظیم زندگی اجتماعی براساس آن ها تنها امری تعبدی خواهد بود، اما به نظر می رســد لسان ادله مُبین این سنت ها به هیچ وجه مقتضی چنین چیزی (تبعیت تعبدی از آن ها) نیست، بلکه خلاف آن را اقتضا می کند. این مسئله را در دو سطح می توان بررسی کرد:
الف) آیا اساســاً می توان «قوانین مشروط به ثبات شرایط» را قانون به حساب آورد؛ قوانینی که بیان میکنند تنها با فرض ثابت بودن همۀ شرایط، درصورت تحقق الف، ب نیز محقق می شود. این قوانین به صورت ضمنی مقید هستند (در پاره ای موارد به اموری نامشخص مقیدند) و به همین دلیل معمولاً اســتثنائاتی داشته عمومیت و شــمول تام ندارند. به نظر می رسد سنت های اجتماعی الهی نیز از قبیل «قوانین مشــروط به ثبات شرایط» هستند؛ یعنی تنها اگر قیود ضمنی ای که گاه به وضوح روشن نیستند، در متغیر مستقل محقق شوند، متغیر وابسته را به دنبال می آورند و در غیر این صورت نه. به این ترتیب، آیا سنت های الهی اساساً قانون هستند؟
ب) چگونه می توان شــرایط و قیود ناظر به تحقق ســنت های الهی اجتماعی را روشــن کرد؟ آیا رویه ای برای مشخص شــدن قیود و شروط ســنت های الهی وجود دارد؟ به نحوی که حساسیت گزاره های شرطی ناظر به این سنت ها را به واقعیت های تجربی بیشتر کند؟
هدف مقالۀ حاضر، پاســخ به پرسش الف نیست و دربارۀ آن به بیان همین نکته بسنده می شود که قوانین دانش های خاص مانند زیست شناسی، جامعه شناسی و... از قبیل قوانین مشروط به ثبات شرایط هســتند (Reutlinger et al., 2021, P. 1) و بســیاری از قوانین فیزیک هم از این وضعیت مســتثنا نیســتند. افزون بر این، برخی برای نحوۀ تبیین گری این قوانین نیز راهکارهای معقولی ارائه کرده اند (Kincaid, 1990, P. 72)، اما پرســش ب، پرسشــی جزئی و ناظر بــه نحوۀ مقیدکردن و روشــن نمودن قیود و شروط مستتر در ســنت های اجتماعی الهی است؛ به نحوی که حساسیت این ســنت ها به واقعیت های تجربی بیشــتر شود. پیشنهاد نویسنده در پاســخ به این پرسش، ارائۀ یک پیشنهاد پنج مرحلهای اســت. طی کردن این مراحل موجب می شود سنن الهی، حساسیت تجربی بیشتری پیدا کنند. مراحل مذکور از این قرارند:
الف) ایضاح مفاهیم استفاده شده ضمن گزاره های شرطی بیانگر سنت های الهی اجتماعی
ب) بررسی مصادیق بیان شده در ادلۀ نقلی برای سنت های الهی اجتماعی
ج) استخراج روابط میان سنت های الهی اجتماعی
د) رجوع به تاریخ و تطبیق سنت های الهی اجتماعی بر روایت های تاریخی
هـ) رجوع به واقعیت اجتماعی و تطبیق سنت های الهی اجتماعی بر وضعیت های واقعی.
در ادامه به توضیح مختصر هریک از این مراحل پرداخته شده است:
ایضاح معنای واژگان ناظر به سنت های الهی
در مرحلۀ نخســت، باید تصور روشنی از مفاهیم استفاده شــده ضمن گزاره های بیانگر سنتهای الهی به دســت آورد. گاه «مدلول تصوری» یا همان معنای لغوی مفهومی که ناظر به ســنتی الهی اســت، روشن نیست و در پاره ای موارد «مدلول تصدیقی» آن ضمن یک قضیۀ تامه وضوح ندارد یا محمل برداشــت های گوناگون است؛ برای مثال باید دانست در آیۀ شریفۀ «... وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْــبُهُ...» (طلاق: 3)، واژۀ «توکّل» دقیقاً به چه معناست؟ یا در آیۀ شریفۀ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُــوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا وَیُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَــیِّئَاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّهُ ذُوالْفَضْلِ الْعَظِیمِ» (انفال: ۲9)، واژۀ «تقوا» به عنوان متغیر مستقل و واژۀ «فرقان» به منزلۀ متغیر وابسته به چه معنا هستند؟ ممکن اســت در برخی موارد مفاهیم مرتبط با ســنت های الهی به درستی فهم نشوند و به تبع، اشتباه در تشخیص مفهوم به اشتباه در تشخیص مصداق منجر شود. انطباق مفهوم بر مصداق امری قهری اســت و به اراده و اعتبار ما بســتگی ندارد (نائینی، 1376، ج ۴، ص ۵7۵)؛ روشــن است هنگامی که مصداق دیگری جز مصداق حقیقی مفهوم محقق شود، لوازم مصداق حقیقی نیز تحقق نخواهند یافت؛ یعنی گاهی عدم تحقق انتظارات تجربی ما از ســنن الهی در فهم نادرست مفاهیم ناظر به این سنت ها ریشه دارد، مفاهیمی مانند توکل، تقوا، صبر و... به این ترتیب، پس از استخراج مجموعهای از ســنن الهی، اولین گام، ایضاح مفهومی واژگان مضمون در گزاره های شرطی حاکی از این سنت هاست.
تفحص در روایات برای کشف مصادیق سنت های الهی اجتماعی
در مرتبۀ بعد، مناســب است روایاتی که مصادیقی از ســنت های الهی را بیان میکنند، احصا و در پرتو ســنتهای مذکور ملاحظه شــوند. هدف از توجه به مصادیق، درک روشن تر از نحوۀ انطباق مفهوم بر مصادیق و مســاعدت به کشف مصادیق جدید در پرتو مصادیق ملاحظه شده است. توجه به این مصادیق، موجب ایجاد فهم بهتری به مفهوم می شــود؛ برای نمونه در قرآن کریم بیان شــده اســت که «وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا، وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ» (طلاق: ۲-3). در اینجا متغیر مستقل «تقوا» و متغیر وابسته «جعل مخرج» و «رزق» از سوی خداست. در یکی از روایات روضۀ کافی چنین آمده است:
عَلِی، عَنْ عَلِی بْنِ الْحُسَــینِ، عَنْ مُحَمَّدٍ الْکنَاسِــی، قَالَ: حَدَّثَنَا مَنْ رَفَعَهُ إِلی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّــلَامُ فِی قَوْلِهِ عَزَّ ذِکرُهُ: «وَ مَنْ یتَّــقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِــبُ» قَالَ: «هؤُلَاءِ قَوْمٌ مِنْ شِــیعَتِنَا ضُعَفَاءُ، لَیسَ عِنْدَهُمْ مَا یتَحَمَّلُونَ بِهِ إِلَینَا فَیسْــمَعُونَ حَدِیثَنَا وَ یقْتَبِسُونَ مِنْ عِلْمِنَا، فَیرْحَلُ قَوْمٌ فَوْقَهُمْ، وَ ینْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ، وَ یتْعِبُونَ أَبْدَانَهُمْ حَتّی یدْخُلُوا عَلَینَا، فَیسْمَعُوا حَدِیثَنَا، فَینْقُلُوهُ إِلَیهِمْ، فَیعِیهِ هؤُلَاءِ، وَ یضَیعُهُ هــؤُلَاءِ، فَأُولئِک الَّذِینَ یجْعَلُ اللَّهُ- عَزَّ ذِکرُهُ- لَهُمْ مَخْرَجاً، وَ یرْزُقُهُمْ مِنْ حَیثُ لَایحْتَسِبُونَ» (کلینی، 1۴۲9 ق، ج 1۵، ص ۴۲6).
طبق این روایت، برخی شیعیان مؤمن توان مالی مسافرت به منظور استفاده علمی از محضر امام معصوم را ندارند، اما قوم دیگری با صرف مال و تحمل خستگی راه نزد امام می رود، سؤال میکنند و پاسخ ها را به این شیعیان فقیر میرسانند، اما خود، پاسخ ها را ضایع و فراموش میکنند؛ درحالی که شیعیان فقیر علوم امام را حفظ میکنند. در این روایت دریافت علم امام مصداق «مخرج» از تنگنا و «رزق» الهی دانسته شده اســت. این روایت به مفسر کمک می کند با خاطر آسودهتری مصادیق بســیار گســتردهای را برای مفاهیمی مانند «مخرج» و «رزق» در نظر بگیرد. افزون بر این، گاهی روایات ادلۀ قرآنی ناظر به ســنت های الهی را تخصیص یــا تقیید می زنند؛ برای مثال در روایتی در فروع کافی آمده است:
عَنْــهُ [احمد بن عبدالله]، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی، عَنْ هَــارُونَ بْنِ حَمْزَةَ، عَنْ عَلِی بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ، قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّــلَامُ: «مَا فَعَلَ عُمَرُ بْنُ مُسْــلِمٍ؟». قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاک، أَقْبَلَ عَلَی الْعِبَادَةِ، وَ تَرَک التِّجَارَةَ. فَقَالَ: «وَیحَهُ، أَ مَا عَلِمَ أَنَّ تَارکِ الطَّلَبِ لَایسْتَجَابُ لَهُ، إِنَّ قَوْماً مِنْ أَصْحَابِ رَسُـول اللَّه صَلَّی اللَّهَ عَلَیه وَ ِآله لَمَّا نَزَلَتْ: «وَ مَنْ یتَّق اللَّهَ یجْعَــلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یرْزُقْهُ ِمنْ حَیثُ لایحتسب» أَغْلَقُوا الابْوَابَ، وَ قْبَلُوا عَلَی الْعِبَادَةِ، وَ قَالُوا: قَدْ کفِینَا، فَبَلَغَ ذلِک النَّبِی صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ، فَأَرْسَلَ إلَیهِمْ، فَقَالَ: مَا حَمَلَکمْ عَلَی مَا صَنَعْتُمْ؟ فَقَالُوا: یا رَسُولَ اللَّهِ، تُکفِّلَ لَنَا بِأَرْزَاقِنَا، فَأَقْبَلْنَا عَلَی الْعِبَادَةِ، فَقَالَ: إنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذلِک لَمْ یسْتَجَبْ لَهُ، عَلَیکمْ بِالطَّلَبِ» (کلینی، 1۴۲9 ق، ج 9، ص ۵۵7).
براســاس این روایت، متغیر «تقوا» به صورت مطلق به تحقق «گشــایش» و «رزق» از جانب خداوند منجر نمیشود، بلکه حصۀ خاصی از تقوا، یعنی «تقوای مقید به طلب»، به گشایش و رزق الهی منجر میشود. به این ترتیب، توجه به مصادیق مطرح شده در روایات نتایج زیر را به دنبال دارد:
الف) فهم بهتری به نحوۀ انطباق مفهوم بر مصادیق ایجاد میکند (مثال بیانگر گسترۀ مصادیق مفاهیم «مخرج» و «رزق»).
ب) در برخی موارد قیودی را بر مفاهیم ناظر به ســنن الهی وضع میکنند (مثال، تقید تقوا به طلب برای تأثیر در گشایش و رزق الهی).
این نکته نیز موجب می شــود گزاره های بیانگر سنن الهی، به صورت دقیقتری بر وضعیتهای واقعی و تجربی منطبق شوند.
تلاش برای فهم ارتباط سنت های الهی با یکدیگر
در مرحلۀ ســوم، پژوهشگر میکوشد نسبت سنتهای الهی در ارتباط با یکدیگر را فهم کند. ممکن است فعلیت یافتن سنتی مانع فعلیت یافتن سنتی دیگر شود یا به عکس، تحقق سنتی مشروط به تحقق سنتی دیگر باشد؛ برای نمونه قرآن کریم بیان میکند: «... وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولًا» (اسراء: 1۵).
این آیه ســنت الهی عذاب اهل گمراهی را مشــروط به ارسال رسل الهی و وصول پیام خداوند به آنها کرده است. همچنین خداوند در آیۀ شریفۀ دیگری بیان میکند: «وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْــتَغْفِرُونَ» (انفال: 33) که براساس این آیه، «حضور رسول خدا در میان افراد مستحق عقاب» و همچنین «استغفار» آنها، مانع فعلیت یافتن سنت عقاب دنیوی میشود. این فهرست را همچنان میتوان ادامه داد. این نکته نیز قیود پنهان فعلیت یافتن سنتهای الهی را آشکار کرده و حساسیت این قوانین را به واقعیتهای تجربی بیشتر میکند.
در حالت ایده آل، روابط میان مجموعه ای از ســنت های ناظر به حوزه ای خاص (ســنت های اقتصادی، سیاسی و...) استخراج می شوند و نسبت آن ها مشخص میشود. این گام نیز، قیود پنهان بسیاری از سنت های الهی را آشکار میکند و منجر می شود خطای تجربی افراد در مقام تطبیق این سنت ها بر واقعیت های عینی کاهش یابد.
تطبیق سنت های الهی بر رویدادهای تاریخی در مقام تبیین آنها
در مرحلۀ چهارم، برای کشــف قیود پنهان ســنن الهی، آن ها را در تبیین رویدادهای تاریخی به کار می گیریم. در بیشــتر مواقع، به کار بردن قوانین در مقــام تبیین رویدادها موجب تجدیدنظر در فهم و صورت بندی دقیق تر آنها می شــود؛ مثلاً اگر با تطبیق ســنت های الهی بر رویدادهای تاریخی، این ســنت ها به طور مکرر نقض شوند، ما در فهم خود تجدیدنظر کرده و برای صورت بندی دقیق تر ســنت های الهی دوباره به متن دینی رجوع میکنیم. این نوعی رابطۀ دیالکتیکی و رفت و برگشــتی میان جهان متن و جهان واقع است. در اینجا چند نکته وجود دارد:
الف) جهان انسانی را به یک اعتبار می توان به «جهان انسانی پویا» (واقعیت های زمان حال) و «جهان انسانی ایستا» (جهان تاریخی) تقسیم کرد. تطبیق سنتهای الهی بر رویدادهای تاریخی، به معنای به کارگیری این سنت ها در تبیین رویدادهای جهان انسانی ایستاست.
ب) دسترسی معرفتی ما به رویدادهای تاریخی به دلیل دال های چهارگانه است؛ یعنی «دال های گفتاری»، «دال های رفتاری»، «دال های نوشتاری» و «دال های انضمامی» (اشیایی مانند ابنیۀ تاریخی و آثار هنری)؛ درنتیجه به این رویدادها دسترســی معرفتی مســتقیم نداریم ( ســیدی فرد،1۴۰۰، ص 9۴). همچنین مورخان تنها بخشی از رویدادها را نقل کرده اند و در نقل همان بخش نیز ســوگیری های معرفتــی و مفروضات خود را دخالت داده اند و از این ها گذشــته در پارهای موارد تاریخ دستخوش تحریف شده است. با توجه به این نکات، آیا بهتر نیســت بدون گذر از این مرحله (تطبیق ســنت های الهی بر جهان انســانی ایستا /رویدادهای تاریخی)، به طور مســتقیم، سنتهای استخراج شده را بر جهان انسانی پویا و سیال تطبیق دهیم؟ به نظر می رســد هرچند تطبیق سنت های به دست آمده بر واقعیت های جاری- چنان که خواهد آمد- گامی ضروری اســت، تطبیق سنت های الهی بر رویدادهای تاریخی ثبت شده نیز از جهات خاصی لازم است که در ادامه بیان شده اند:
1 . پیامدهای برخی کنش های اجتماعی به تدریج و با گذشت زمانی طولانی ظهور می کند (مثلاً ماکس وبر ، ســرمایه داری مدرن را پیامد ناخواســتۀ باورها و کنش های برخی فرقه های ریاضت کش پروتستان می دانست و در این مثال، میان متغیر مستقل و تحقق متغیر وابســته زمانی طولانی فاصله شده اســت). این نکته بررسی تأثیرات متغیرهای مســتقل ســنت های الهی در زمان حال را، حداقل بر برخی موارد، با دشواری روبه رو میکند، اما در مطالعۀ تاریخ و تطبیق ســنت های الهی بر رویدادهای جهان انســانی ایســتا با این مشکل مواجه نیســتیم. جهان تاریخی جهانی بسته و با متغیرهای بسیار محدودتری از جهان پویاســت که این موجب ســهولت بیشــتر تطبیق این سنت ها بر رویدادهای انسانی می شود.
۲. هرچند دسترســی معرفتی ما به تاریخ با محدودیت مواجه اســت، مسدود نیست و با اســتفاده از یک روش شناســی پذیرفته میتوان فهم کمابیــش مطمئنی از رویدادهای تاریخی به دست آورد.
ج) در این مرحله، رجوع ما به جهان ایســتای تاریخــی برای تبیین نهایی رویدادهای تاریخی نیست، بلکه بیشــتر برای تدقیق برداشتمان از سنت های الهی به واسطۀ تطبیق این سنت ها بر رویدادهای واقعی و ایجاد نوعی رابطۀ دیالکتیکی میان متن و جهان واقع است؛ بنابراین به لحاظ روش شناختی توصیه می شود مفسر تا حد امکان به دنبال اصلاح شناخت خود از متن در پرتو تطبیق سنت های الهی بر جهان تاریخی باشد.
تطبیق سنت های الهی اجتماعی بر جهان واقعی
در مرحلۀ پایانی، تلاش میکنیم رویدادهای جهان پویا و واقعی را در پرتو سنت های الهی اجتماعی تبیین کنیم. به طور کلی در بیشــتر حوزه های معرفتی، به کارگیری قوانین در تبیین رویدادهای مربوط موجب آشکارشــدن نارسایی های آن قوانین می شود و در پاره ای موارد به جزئی و دقیقترشدن آن ها می انجامد. گفتنی است آشنایی پژوهشــگر با ضوابط فنی فهم متن، در همۀ مراحل پنج گانۀ فوق، مفروض انگاشته شده است.
بحث در باب عدم تبدیل و تحویل سنت های الهی
خداوند در آیۀ 6۲ ســورۀ احزاب می فرماید: «سُــنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تبدیلا» و در آیۀ 23 سوره فتح بیان می کند: «سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا». ممکن است این مسئله به ذهن خطور کند که دو خطاب فوق، نصّ در تبدیل و تحویل نشدن سنت های الهی هستند؛ به نحوی که ادّعا میکنند سنت های الهی علی الاصول، ابطال ناپذیرند. در رابطه با مدلول دو خطاب فوق چند نکته وجود دارد:
الف) «نفی مؤبد» نســبت به تغییر و تحویل درسنتهای الهی در آیات فوق، به معنای تحقق «ضــرورت منطقی» میان مقدم و تالی در گزاره های حاکی از ســنت های الهی نیســت (ضرورت ناشــی از فُرم گزاره در سطح نحوی یا صدق منطقی در ســطح معناشناختی؛ به نحوی که نقیض آن مستلزم تناقض باشد)؛ بنابراین گزاره های ناظر به سنت های الهی دارای «محتوای تجربی» هستند، همان طور که گزاره های مشتمل بر «ضرورت طبیعی» در عین تخلف ناپذیر بودن در جهان طبیعی (و نه در هر جهان ممکن دیگری) محتوای تجربی ندارند و میتوان نقیض آن ها را تصور کرد.
توجه داشــته باشــید که «ابطال نشــده» با «ابطال ناپذیر» متفاوت اســت. گزاره های حاکی از سنتهای الهی ابطال نمی شــوند، اما ابطال پذیر هستند و میتوان «شروط تجربی صدق» و به تبع «شــروط تجربی کذب» آن ها را نشــان داد. تصور کذب این گزاره ها نیز مشتمل بر تناقض نیست و به دنبال آن گزاره های مذکور محتوای تجربی ندارند. آنچه نقض می شــود، فهم و برداشت مفسر از ادله و خطابهای ناظر به این سنت هاست و اساساً بیان پنج مرحله ای فوق، مسیری برای دقیق شدن فهم مفسر است.
ب) هیئت مضمون در عبارت «لن تجد» دال بر «نفی مؤبد» بوده و مادۀ آن «وجدان» اســت؛ بنابراین ظهور مستفاد از هیئت و مادۀ عبارت مذکور، نفی مؤبد وجدان است نه صرف نفی وجود. آیات فوق در این معنا ظاهرند که وعدۀ خداوند دربارۀ غلبۀ اهل حق بر باطل، تخلف ناپذیر اســت و این قطعیت، قطعیت اثباتی اســت نه صرف قطعیت ثبوتی. به تعبیر دیگر، آیه درصدد بیان توازی میان مقام ثبوت و اثبات سنت های الهی است؛ آنچه از سوی خدا به عنوان «سنت» (تکویناً) جعل شــده و قابل تبدیل و تحویل نیســت، در مقام اثبات نیز تخلف ناپذیر است (لن تجد) و نمیتوان مثال نقضی برای آن یافت؛ بنابراین دو آیۀ فوق ظهور یا اشــعاری به این ندارند که گزاره های حاکی از ســنت های الهی تهی از «محتوای تجربی» هستند و ثانیاً بر تخلف ناپذیری این سنت ها در مقام اثبات و ظرف فهم تأکید دارند ( به نحوی که این تغییرناپذیری را میتوان وجدان کرد.)
نتیجه گیری
مقالۀ حاضر دو هدف را دنبال کرده اســت: «ارائۀ تصویری از ســنت الهــی اجتماعی» و «طرح پیشــنهادی برای آشکارکردن قیود و شروط مستتر در سنن الهی؛ به نحوی که به حساسیت بیشتر این سنت ها به داده های تجربی منجر شود». در ادامه خلاصه ای از نتایج بیان شده است:
الف) سنت الهی اجتماعی یک همبستگی واقعی است که در آن متغیر مستقل «حالتی ذهنی» یا «کنشــی انسانی» و متغیر وابسته «پدیده ای طبیعی» یا «روانی» است. منشأ انتزاع شأنی آن توالی میان حالت ذهنی/کنش انسانی و پدیدۀ طبیعی/روانی است و غالباً از طریق ادلۀ نقلی به دســت می آید و معمولاً در لســان دلیل آن ها بر نقش خدا در تحقق همبستگی به شکل ویژه تأکید شده است.
ب) مراحل آشکارکردن قیود و شروط مستتر در سنت های الهی، به نحوی که به حساسیت بیشتر این سنت ها به داده های تجربی منجر شوند، در قالب جدول زیر آمده است:
مراحل کشف سنتهای الهی | سطح بحث | پیش شرط اساسی | |
مرحله 1 | ایضاح مفاهیم مربوط به سنت های الهی | سطح مفاهیم | تسلط به ضوابط فنی فهم متن |
مرحله 2 | کشف مصادیق مفاهیم مذکور با تکیه بر روایات برای فهم بهتر آن ها | ||
مرحله 3 | فهم روابط میان سنت های الهی | سطح گزاره ها | |
مرحله 4 | تطبیق ســنت ها بر جهان انســانی ایســتا (رویدادهای تاریخی) و تجدیدنظر در فهم به دست آمده از متن در پرتو تطبیق مذکور | سطح تطبیق | |
مرحله 5 | تطبیق سنت ها بر جهان انسانی پویا و تجدیدنظر در فهم به دست آمده از متن با توجه به آن |
کتابنامه
1. قرآن کریم.
۲. نهج البلاغه. 1۴1۴ ق. تصحیح صبحی صالح. قم: نشر هجرت.
3. ســیدی فرد، ســید علی .1۴۰۰. «بنیان های دانش تاریخ .» فصلنامه علوم انسانی اسلامی صدرا.
شماره 36. صص 97-86.
۴. صدر، محمدباقر .1۴۲1 الف .المدرسة القرآنیة. قم: مرکز الدراسات و الابحاث التخصصیة للشهید الصدر.
۵ .___________. 1۴۲1 ب .المعالم الجدیدة .قم: مرکز الدراسات و الابحاث التخصصیة للشهید الصدر
6. طباطبایی، سید محمدحســین .1۴17 ق .المیزان فی تفسیر القرآن. جلدهای ۲، ۴، 8 و 9. قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
7 . کلینی، محمد بن یعقوب .1۴۲9 ق .الکافی. جلد 1-1۵. قم: دار الحدیث.
8. مصباح یزدی، محمدتقی .1391. جامعه و تاریخ از نگاه قرآن. قم: انتشــارات مؤسســه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره.)
9. مطهری، مرتضی .1389. فلسفه تاریخ. جلد 1 و ۴. تهران: انتشارات صدرا.
10. نائینی، محمدحسین .1376. فوائد الاصول. تقریرات محمدعلی کاظمی خراسانی. جلد 1-۴. چاپ اول. قم: انتشارات جامعه مدرسین .
I11- Kincaid, H. 1990. “Defending Laws in the Social Sciences“. Philosophy of the Social Sciences, Vol. 20. No. 1. PP. 83-5
12. I12- Reutlinger, A., Gerhard, S., Andreas, H., and Siegfried, J. 2021. “Ceteris Paribus Laws“. The Stanford Encyclopedia of Philosophy (Fall 2021 Edition). Edward N.Zalta (ed)