کتاب ایدئولوژیهای اجتماعی مبانی، اصول و ساختارها منتشر شد
1402-07-08
کتاب «ایدئولوژیهای اجتماعی؛ مبانی، اصول و ساختارها» اثر حجتالاسلام والمسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه به اهتمام دکتر مهدی عاشوری، توسط سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به چاپ رسید.
کتاب «ایدئولوژیهای اجتماعی؛ مبانی، اصول و ساختارها» اثر حجتالاسلام والمسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه به اهتمام دکتر مهدی عاشوری در گروه سیاست پژوهشکده نظامهای اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و توسط سازمان انتشارات پژوهشگاه راهی بازار نشر شد.
ایدئولوژیها از طریق ایجاد «تعهدات فکری» در پیروانشان، هم بر نظریه و هم بر عمل اجتماعی تأثیرگذار هستند و حلقه وصل نظر و عمل اجتماعی میباشند. به همین جهت از دیرباز، شناخت و نقادی «ایدهها» و «تعهدات فکری» در دستورکار متفکران و مصلحان اجتماعی بوده است، زیرا اغلب فعالان اجتماعی و پژوهشگران آگاهی چندانی به تعهدات فکری خود ندارند ولی به مثابه قواعدی اجتماعی از آنها پیروی میکنند.
در بخشی از مقدمه این کتاب آمده است:
چه دانشی متکفل بررسی این تعهدات فکری است؟ فلسفه یاعلوم اجتماعیاین تعهدات فکری را میتواند مطالعه کند؟ منطق به ما میآموزد، چگونه از طریق آگاهیهای آشکار و مُبیّن سابق، آگاهی و اندیشه جدید پدید میآید و چگونه میتوان خطاها و مغالطات راهیافته در باور به یک اندیشه را شناسایی کرد. فلسفه دانشی برای بررسی منطقی دلایل باور به یک اندیشه و فکراست. پس بررسی فلسفی اندیشهها لازم است، اما آیا کافی است؟
در بحث از مکاتب و ایدئولوژیها مشخص میگردد که یک فکر و اندیشه علاوه بر ظرف (۱) واقع و (۲) ذهن متفکر، در ظرف (۳) فرهنگ و تاریخ نیز جاری است. اندیشه ها و افکاری که در جامعه، فرهنگ و تاریخ اثرگذارمیشوند، فارغ از مسائل منطقی نیستند و با مبانی فلسفی پیوند دارند؛ ولی یک اندیشه، به دلیل پیوندهای منطقیاش نیست که در یک مقطع تاریخی خاص، برای یک گروه به «تعهدی فکری» تبدیل میشود. این پیوندهای منطقی همیشه بوده است؛ اما چرا در یک مقطع خاص در جامعه بروز پیدا میکند و نظر و عمل اجتماعی را جهت میدهد. پس علاوه بر بحث فلسفی درباره اندیشهها، باید به «مطالعه اجتماعی اندیشهها» نیز پرداخت.
این پرسش که واقعیت اجتماعی اندیشهها ناشی از فلسفه ورزی و اندیشه ورزی متفکران است یا آنکه فیلسوفان و اندیشمندان پس از مقبولیت اندیشهها آنها را توجیه فلسفی میکنند، خود مسألهای جذاب است، ولی اگر اصلاح اجتماعی از طریق نقادی اندیشهها برایمان اولویت داشته باشد، باید با «جریانشناسی اجتماعی» به این موضوع پرداخت که چه اندیشههایی در جامعه امروز واقعیت اجتماعی دارند و تاریخچه آنها چه بوده است؟ و پس از شناسایی اندیشهها، ادله و مبانی فلسفی آنها مورد نقادی قرارگیرد.
برای تحلیل چیستی و نحوه عمل دیدگاههای کلان از عناوینی چون ایدئولوژی، مکتب فکری، گفتمان، سنت و مانند آن استفاده شده است که هر یک بر جنبههایی از آن واقعیت تأکید دارد. مقصود از ایدئولوژی به عنوان مفهومی عامّ، دیدگاههایی کلان است که گاه از آنها با عنوان «ایسمهای معاصر» یاد میشود.
در علوم اجتماعی و سیاسی در آثاری با عنوان «ایسمهای معاصر» به بررسی لیبرالیسم، سوسیالیسم، توتالیتاریسم و مانند آن پرداخته شده است که مستقیم معطوف به عمل سیاسی-اجتماعی هستند.«مقدمهای بر ایدئولوژیهای سیاسی» (اکنشال، ۱۳۷۵)، «مکاتب سیاسی معاصر» (ابنستاین، ۱۳۷۶) و «ایدولوژیهای سیاسی» (فستناشتاین و کنی، ۲۰۰۵) از مهمترین آثاری هستند که پس از فصلی مقدماتی درباره چیستی ایدئولوژی، تلاش کردهاند مروری تاریخی و نظری بر ایدئولوژیهای رایج و بزرگ داشته باشند. اما این آثار بیشتر محدود به نگاهی سیاسی هستند و به لایههای عمیقتر اثرگذاری اجتماعی این مکاتب و بنیادهای فلسفی این اندیشهها کمتر پرداختهاند.
منبع:
وبگاه رسمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی