مقاله «بازسازی دیدگاه شیخ اشراق درباره کنش»

نویسنده: سعید حسن زاده

کنش
کنش به عنوان امری ممکن الوجود نیازمند علت است. در بازسازی دیدگاه شیخ اشراق کنش دارای علت فاعلی، علت قابلی، علت غایی و شرط است. انسان علت فاعلی کنش، نفس یا بدن علت قابلی کنش، قصد و غرض علت غایی کنش و امور مختلف مانند معاون و گذر زمان شرط کنش است. از میان علل کنش، علت فاعلی و چگونگی فاعلیت آن برای کنش اهمیت ویژه ای دارد. شناخت هویت کنش، اصناف کنش و تمییز آن از سایر افعال وابسته به شناخت چگونگی فاعلیت انسان است.

فاعلیت انسان برای کنش
شیخ اشراق فعل طبیعی را از انسان نفی می کند. او افعالی که غالبا به قوای نباتی نسبت داده می شود را به امیال ایجاد شده توسط رب النوع انسان نسبت می دهد. در نظام فلسفی شیخ اشراق انسان دارای چهارگونه فاعلیت است: فاعلیت بالرضا، فاعلیت بالعنایة، فاعلیت بالتسخیر و فاعلیت بالقصد. 
از نظر شیخ اشراق، انسان می تواند در کنش خود فاعل بالتسخیر باشد ولی از آن جهت که در مطالعه کنش انسان، کنش از جهت انتسابش به انسان بررسی می شود و نه انتساب به واجب تعالی یا رب النوع، تدقیق در فاعلیت بالتسخیر فقط از جهت تأثیر علل عالی بر کنش انسان اهمیت دارد. زیرا در تعریف مشهور از فاعل بالتسخیر، فعل در نسبت با فاعل فاعل بررسی می شود که در این صورت فاعل بالتسخیر قسیم سایر اقسام فاعل نمی باشد.
از نظر شیخ اشراق انسان در ادراک غیر فاعل بالرضا است، ولی به جهت آنکه در نظام اشراقی فعل فاعل بالرضا ارادی و اختیاری نمی باشد، چنین فعلی را نمی توان کنش نامید. در نظام اشراقی فعل فاعل بالعنایة  را نیز به دلیل ارادی نبودن، نمی توان کنش نام نهاد. تنها قسم از فاعلیت که دارای اراده می باشد فاعلیت بالقصد است که فاعل بالجبر نیز نمونه ای از آن است. بنابراین کنش فعل بالقصد انسان است. مبادی فاعلیت بالقصد در نظام سهروردی عبارت اند از : تصور فعل، ترجیح آن بر اساس غرض، شوق به فعل و اراده آن. 
شیخ اشراق همانند سایر فلاسفه مسلمان با طرح تقسیم های مختلف برای فاعل، زمینه را برای ارائه تحلیل های دقیق تر از کنش فراهم نموده است.  یکی از تقسیم های فاعل، تقسیم فاعل به فاعل بالذات و فاعل بالعرض است. بنابر توضیح شارحان شیخ اشراق فاعل بالذات فاعلی است که خودِ فعل را ایجاد کرده است و فاعل بالعرض فاعلی است که فعل از او صادر نشده ولی صدور فعل به نوعی بر ایجاد امری توسط او توقف دارد. این توقف می‌تواند در ازاله مانع، اعداد (ایجاد آمادگی)، شرطیت یا نتیجه فعل باشد. اگر انسان مانع فعل فاعل دیگری را ازاله کند، یا زمینه فعل آن را فراهم کند، فاعل بالعرض آن فعل است. همچنین اگر فعلِ او شرط تحقق امر دیگری باشد و یا نتیجه و لازمه‌ای داشته باشد، آن‌ها نیز فعل بالعرض او هستند.
اگر فاعلیت انسان برای فعل بالعرض فاعلیت بالقصد باشد آن فعل کنش بالعرض او به حساب می‌آید. فاعلیت بالقصد انسان برای کنش بالعرض بدین صورت است که انسان آن فعل بالعرض را تصور کرده، انجام دادن آن را ترجیح داده، به آن شوق پیدا کرده و آن اراده کرده است. بنابراین اگر انسان به پیامدهای ضروری کنش بالذات آگاه باشد آن پیامدها کنش بالعرض او به حساب می‌آیند. اما اگر انسان به پیامدهای کنش آگاهی نداشته باشد، به دلیل نبود مبادی فاعلیت بالقصد، پیامدهای مزبور هرچند فعل بالعرض او هستند ولی کنش به حساب نمی‌آیند. همچنین اگر انسان خود را به صورت ارادی در معرض مبادی فاعلیت بالرضا یا بالعنایة قرار دهد، فعل بالرضا یا فعل بالعنایة او کنش بالعرض به حساب می آید.

اقسام کنش به اعتبار ظرف تحقق
کنش انسان بر اساس ظرف تحقق می تواند سه گونه باشد؛ کنش در عالم مثال، کنش در نفس و کنش در عالم ماده. کنش در عالم مثال ایجاد بالقصد صورتی جوهری در عالم مثال و یا ایجاد اختیاری تغییر در بدن مثالی است. اینگونه کنش اختصاص به افرادی خاص دارد. کنش در عالم نفس ایجاد ارادی کیفیتی نفسانی (مانند غم، شادی، تصویر و ...) در نفس خود یا دیگری است. کنش در عالم ماده ایجاد ارادی حرکت در بدن خود یا امر مادی دیگر است. 
بدن مثالی قابل ایجاد حرکت در بدن مثالی است درحالی که صورت مثالی ایجاد نیاز به قابل ندارد. در کنش در عالم نفس، نفس قابل کنش است، و در کنش در عالم ماده، بدن فاعل و سپس امور مادی دیگر قابل کنش می باشند. انسان های عادی از ایجاد تغییر در نفس دیگری یا امر مادی غیر از بدن خود، بدون واسطه گری بدن عاجز هستند. آنها ابتداءا در بدن خود تغییری ایجاد می کنند و به تبع آن در نفس دیگری یا امر مادی دیگر اثر می گذارند. بنابراین، کنشی که در نفس دیگری یا جسمی غیر از بدن فاعل، تحقق می یابد، کنش بالعرض است.

علت غایی
یکی دیگر از علل کنش، علت غایی است. علت غایی آن چیزی است که کنش برای رسیدن به آن ایجاد شده است. علت غایی جزء مبادی فاعلیت بالقصد و عامل ترجیح ایجاد فعل بر ترک آن است. از نظر شیخ اشراق شوق به کنش یا تصدیق به فایده این ترجیح را شکل می دهد. در آثار شیخ اشراق علت غایی، داعی و غرض نیز نامیده می شود.

شروط تحقق کنش
آخرین مبدأ کنش شرط است. معاون، ابزار، گذر زمان و نبود مانع از جمله شروط کنش هستند. کنش‌ها در شروط خود متفاوت هستند. به عنوان مثال حرکت دادن شیء سنگین نیاز به معاون دارد ولی حرکت دادن شیء سبک نیاز به معاون ندارد.

ملاک تعدد کنش ها
شیخ اشراق تعدد غرض، تعدد اراده و تعدد قابل را ملاک تعدد افعال می داند. اگر فاعل برای انجام یک حرکت بدنی، دو انگیزه داشته باشد و بر اساس آن عمل کند حداقل دو کنش از او صادر می شود. همچنین اگر فاعل برای ایجاد یک حرکت بدنی دو اراده داشته باشد حداقل دو کنش از او صادر می شود. به عنوان مثال فاعل اراده می کند از خیابان عبور کند. از آن جا که عبور از خیابان تحقق نمی یابد مگر با گام برداشتن، او گام برداشتن را نیز اراده می کند. برداشتن گام اول که یک حرکت بدنی است، متأخر از دو اراده است: اراده عبور از خیابان و اراده گام برداشتن، لذا دو کنش به حساب می آید. اگر فاعل در کنش خود یک اراده و یک غرض داشته باشد ولی قابل کنش متعدد باشد، کنش متعدد می شود. به عنوان مثال غرض فاعل ایجاد شادی در دیگری است، اگر او با یک حرکت بدنی و یک اراده، موجب شادی در دو نفر شود، حداقل دو کنش انجام داده است.

چیستی کنش اجتماعی
با توجه به ملاک ارائه شده و مبادی کنش، تفاوت اصناف کنش مشخص می شود. کنش اجتماعی کنشی است که ایجاد آن به اجتماع توقف دارد. یک کنش کنش اجتماعی است اگر: ۱. تصور کنش متوقف بر فرض دیگری باشد: به عنوان مثال تصور تعلیم به عنوان یک کنش متوقف بر تصور آن در ارتباط با انسانی دیگر است. یا ۲.  غرض کنش متوقف بر دیگری باشد. به بیان دیگر اگر تصدیق به مصلحت متوقف بر دیگری باشد و یا متعلق شوق وابسته به دیگری باشد کنش انجام شده کنش اجتماعی محسوب می شود. تصدیق به مصلحت زمانی متوقف بر دیگری است که در گزاره مورد تصدیق یا گزاره هایی که سبب ایجاد آن تصدیق شده اند مفهومی حاکی از دیگری یا متوقف بر دیگری باشد. یا ۳. قابل کنش انسان دیگری باشد. شیخ اشراق حقیقت انسان را نفس مجرد و نه بدن می داند، بنابراین قابل کنش اجتماعی نفس دیگری است نه صرفا بدن او. تأثیر انسان در بدن دیگری کنش اجتماعی است به شرط آن در نفس او نیز اثر گذاشته باشد. یا ۴. انجام کنش به کمک معاون باشد. به عنوان مثال کمک کارگرهای یک کارخانه به یکدیگر در تولید یک محصول کنش اجتماعی است. در همه موارد مذکور، جنبه علم و اراده دیگری است که سبب اجتماعی بودن کنش می شود. اگر کنش صرفا به جنبه های بدنی و مادی دیگری توقف داشته باشد کنش اجتماعی نیست. از آنجا که از نظر شیخ اشراق حیوانات نیز دارای قوه واهمه و حرکت ارادی هستند، انسان نسبت به آنها نیز می تواند کنش اجتماعی داشته باشد.

فرایند صدور کنش اجتماعی
فرآیند صدور کنش اجتماعی بدین صورت است که ابتدا کنش تصور می‌شود، سپس انجام آن بر عدم انجام ترجیح پیدا می‌کند و بر اساس این ترجیح انسان مشتاق کنش می‌شود. در این حالت اراده شکل می‌گیرد. پس از شکل گیری اراده با همراهی قوای بدنی، یا اسباب سماوی و یا مهم شدن انگیزه، اراده جزم می‌شود و کنش ایجاد می‌گردد.
تصور کنش به دو صورت رخ می‌دهد. گاهی انسان به صورت مستقیم با یک کنش مواجه می شود و آن را تصور می کند و گاهی قوه متخیلة کنش را به ذهن انسان می‌آورد. شوق انسان به وصال یک شیء، تصدیق به کمال بودن یک شیء و یا اسباب سماوی، قوه متخیله را بر ایجاد صورت کنش بر می‌انگیزند. در این حالت، قوه متخیلة فعلی متناسب با غرض انسان در ذهن او تصویر می‌کند. ارائه صورت کنش توسط متخیلة گاهی متوقف بر رویه و فکر است. وضوح کنش متناسب با غرض یا وجود ملکات، مانند خلق، عادت و بیماری، انسان را از رویه و تفکر بی نیاز می کند. 
شکل گیری شوق پیش از تصور کنش ناشی از حقیقت نوری نفس، ملکات، و قوه شهویه است. این امور سبب می‌شود که انسان به برخی از مدرّکات خود شوق پیدا کند. آموزش، محیط زندگی، ملکات و قوای بدنی از جمله اموری هستند که زمینه این ادراکات و شوق ها را فراهم می‌کنند. شدت توجه و التفات به آنها یا غیر آنها نیز سبب شدید یا ضعیف شدن شوق می شود.
پس از تصور کنش، صدور کنش نیازمند ترجیح انجام کنش بر ترک آن است. سبب این ترجیح می‌تواند شوق، تصدیق به مصلحت و اسباب آسمانی باشد که دو مورد اول داعی و انگیزه نامیده می‌شوند.
پس از ترجیح یافتن انجام کنش، انسان بدان شوق پیدا می‌کند. این شوق به سبب آن است که آنچه برای انسان ترجیح دارد کمال اوست و انسان به کمال خود شوق دارد. میزان توجه به کمال یک شیء در مقدار شوق انسان به آن اثر دارد. هرچه بیشتر به کمال شیئی توجه شود، شوق به آن شدیدتر می شود. با شکل گیری شوق عزم و اراده انجام آن فعل در انسان پیدا می شود. اسباب سماوی، شدید شدن داعی، غلبه آن بر دواعی متضاد و همراهی اسباب طبیعی مانند رفع خستگی قوای بدنی، سبب جزم شدن اراده می‌شود و تا اراده جزم نشود کنش ایجاد نمی شود. 
اگر کنش، ایجاد صورت مثالی باشد، کنش با صرف جزم شدن اراده تحقق می‌یابد. اما اگر کنش در عالم ماده یا در نفس باشد به امور دیگری نیز محتاج است. کنش در نفس فاعل نیازمند همراهی قوای باطنی است. کنش در عالم ماده در ابتدا نیازمند به همراهی قوای فاعلة بدنی دارد. با ایجاد حرکت بدنی، امور دیگری را نیز می‌توان در عالم ماده ایجاد کرد که آن‌ها نیازمند قابلیت قابل نیز می‌باشند. 
از نظر شیخ اشراق انسان در همه کنش‌های خود نیازمند قدرت است. این قدرت مقدم بر کنش و متناسب با کنش است. هر کنش قدرت خاص خود را می‌طلبد. رب النوع انسان در همه مراحل صدور کنش مشرف بر انسان و اثر گذار است. اما شیخ اشراق این اثر گذاری را توضیح نداده است.

[۱]  بر اساس تصریحات و اشارات شیخ اشراق در آثار خویش، تعریف فاعل بالرضا و فاعل بالعنایة با آنچه در کتب متأخرین آمده است، تفاوت پیدا می کند. شیخ اشراق به صراحت علم اجمالی پیشین را از فاعل بالرضا و واجب تعالی به عنوان مصداق فاعل بالرضا نفی می کند. با توجه به آثار شیخ اشراق، فاعل بالعنایة فاعلی است که حضور صورت علمی در آن، بر اساس رابطه نفس و بدن و بدون داعی و انگیزه، منشأ ظهور فعل می‌شود. در این فاعل لزومی ندارد صورت علمی حاضر شده، صورت پیشین فعل باشند. همچنین این فاعل به سبب نداشتن داعی فاعلی ارادی نیست.

دیدگاه‌ها (0)